سپید: اقتصاد سلامت ما با مشکلاتی دستبهگریبان است که ظاهرا نه دولت، نه مجلس و نه بخش خصوصی از عهده حل آن برنمیآیند. بخش سلامت به چاه ویلی بدل شده که هرچقدر بودجه بیشتری به آن تزریق میشود، همان سال کسری بودجه بیشتری میآورد. ارزیابی شما از شرایط اقتصادی نظام سلامت کشور چیست؟
محمدرضا رضایتمندی گفت: به نظر من دو نکته باعث شده که ما در حل مشکلات نظام سلامت موفقیت چندانی به دست نیاوریم. نکته اول این است که متاسفانه ما هیچوقت «جامعنگری» نداشتهایم. یعنی نظام سلامت را به عنوان یک «سیستم» ندیدهایم و اقدامات ما به صورت جزیرهای بوده است. وقتی شما نظام سلامت را به شکل یک سیستم ندیده و کارها را به شکل جزیرهای انجام دهید، یکجا را درست میکنید در صورتی که ممکن است همزمان جای دیگری خراب شود. وقتی ارادهای برای حل مشکلات نظام سلامت به وجود میآید، لازم است آن را از همه جهات ببینیم یعنی به همه بخشهای این سیستم توجه شود. باید به ارائه خدمت در این نظام، تامین مالی، نظام پرداخت، سطوح مربوط به ارائه خدمت، PHC، مباحث مربوط به پیشگیری، مباحث مربوط به تغییر شیوه زندگی و دیگر بخشهای آن به مثابه یک سیستم توجه شود و بعد درباره مشکلات هرکدام از این بخشها تصمیماتی گرفته شود. همه حرفها خلاصه در اینکه نظام سلامت باید به شکل سیستماتیک، نظاممند و از بالا دیده شود. برای مثال، یک زمان تمرکز ما بر بحث پزشک خانواده بود. پزشک خانواده در مناطق روستایی شکل گرفت ولی در مناطق شهری اثری از آن نبود. در نتیجه، تلقی مردم روستانشین این شد که اگر این بیمه روستایی که قرار است از طریق نظام ارجاع مردم را تحت پوشش قرار دهد چیز خوبی است، پس چرا فقط برای ما است و چرا برای مناطق شهری نیست؟ این نتیجه جامع ندیدن بود. درصورتیکه وقتی قرار است پزشک خانواده مورد توجه قرار گیرد، لازم است همزمان نظام آموزش پزشکی هم مورد توجه قرارگیرد. یعنی باید پزشک خانوادهای تربیت شود که با سیستم نظام ارجاع تطابق داشته باشد. لازم است هم متخصص تربیت شود و هم این متخصصین در سطوح دوم و سوم سیستم ارائه خدمت طوری چیده شوند که با نظام ارجاع همخوانی داشته باشند. طبیعی است که وقتی فقط یک سطح دیده و از دیگر سطوح غفلت شود، اصلاحاتی که قرار است رخ دهد، موفقیتآمیز نخواهد بود، کما اینکه موفق نشد.
بحث دومی که لازم است به آن توجه شود، درنظر گرفتن الزامات هر تغییر است. اگر ما به دنبال شکلگیری پزشک خانواده هستیم، باید به الزامات آن هم توجه کنیم. مثلا باید «فرهنگسازی» مربوط به آن هم انجام شود. حالا تصور کنید از یک طرف مسئولین نظام سلامت همه اهتمام خود را گذاشته که ما نظام ارجاع داشته باشیم، از طرف دیگر از همه رسانهها ازجمله رادیو و تلویزیون، مشاوران سلامت به مردم توصیه میکنند که به متخصص مراجعه کنند و عملا «تخصصگرایی» ترویج میشود. درواقع فرهنگی که در حال تقویت است، مغایر با سیستمی است که نظام سلامت ما در حال تعریف آن است. این است که میگویم ما به الزامات تغییر توجه نداریم.
امسال از جانب مقام معظم رهبری به عنوان سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» نامگذاری شده است. اقتصاد مقاومتی در حوزه سلامت چه شاخصههایی باید داشته باشد؟
اولا لازم است که ما تعبیر درستی از اقتصاد مقاومتی در حوزه سلامت داشته باشیم. اقتصاد مقاومتی متکی به دانش و فناوری، عدالتبنیان، درونزا، برونگرا، پویا و پیشرو و الگویی است که الهامبخش نظام اقتصاد اسلامی است. درصورتی که این شاخصهها خوب تبیین شود، ما میتوانیم به اقتصاد سلامتی منطبق با اقتصاد مقاومتی دست یابیم. بعضیها میگویند که این اقتصاد، مقاومتی همان اقتصاد ریاضتی است درصورتیکه قطعا این نیست. اقتصاد مقاومتی یک مدل ایرانی اسلامی برای رشد است. از این جهت بسیار مهم است که شاخصهها تبیین شود تا از اشتباهات جلوگیری شود.
اجازه بدهید قدری عینیتر صحبت کنیم. شما درحال حاضر شاخصههای اقتصاد مقاومتی را در مدیریت نظام سلامت کشور میبینید؟
بحث، داشتن و نداشتن این شاخصهها نیست. این شاخصهها متعلق به کلیت اقتصاد است. من آنها را تکرار کردم تا یادآوری شود که حرکت ما باید به کدام سمتوسو باشد. بحث من کلیتر است و آنچه شما در سوالتان به دنبال آن هستید، در جزئیات است.
چه اشکالی دارد وارد جزئیات شویم؟ مدتهاست که مجلس به دنبال تحقیق و تفحص از نحوه هزینهکرد منابع طرح تحول سلامت است، وضعیت مالی بیمهها خراب است، متولی سلامت کشور به صراحت اعلام میکند که در سال جاری چندین هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهیم داشت. سوال من این است که ما از کدامیک از این شاخصهها غفلت کردهایم که به اینجا رسیدهایم؟
این مسائل ارتباط چندانی با اقتصاد مقاومتی ندارد به این دلیل که اقتصاد مقاومتی چیزی نیست که یک شبه محقق شود.
یعنی قبول ندارید که اگر ما این شاخصهها را تحت عنوان اقتصاد مقاومتی یا ذیل هر عنوان دیگری داشته باشیم، یک اقتصاد سلامت پویا و کارآمد خواهیم داشت؟
قطعا همینطور است. اینها شاخصهایی هستند که لازم است ما به سوی آنها حرکت کنیم. برای شما مثالی میزنم تا مشخص شود که ما چه زمانی میتوانیم به اقتصاد مقاومتی دست پیدا کنیم. یکی از مشکلات ما بحث هزینههاست که مشکل امروز و دیروز هم نیست و همیشه وجود داشته است. سوال این است که چگونه میشود این هزینهها را کنترل کرد؟ اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت، بحث اصلاح الگوی مصرف است. اگر جامعه ما الگوی مصرف خودش را اصلاح کند، ما میتوانیم اقتصاد مقاومتری داشته باشیم. این مسئله دقیقا در اقتصاد سلامت هم صدق میکند. یعنی اینکه ما باید به سمت پیشگیری در جامعه حرکت کنیم. درحال حاضر بیماریهای غیرواگیر در کشور ما رشد شدیدی داشتهاند. 80 درصد از این بیماریها با «تغییر الگوی زندگی» قابل پیشگیری هستند. از منظر ارائهدهندگان خدمت هم لازم است که افزایش بهرهوری در دستور کار قرار گیرد. مثلا اجرای دقیق راهنماهای بالینی میتواند به این هدف کمک کند. اصلاح شیوه پرداخت در نظام سلامت هم میتواند به افزایش بهرهوری کمک کند.
شما به بایدها و نبایدها اشاره کردید، ولی نگفتید که آیا به عنوان یک متخصص اقتصاد سلامت، جهتگیریهای مسئولین نظام سلامت در کشور را مطابق ما مبانی اقتصاد مقاومتی میدانید یا نه؟ آیا همین امکانات، منابع مالی و منابع انسانی که در اختیار ما هست،
به درستی مدیریت میشوند؟
به نظر من همانطور که ما در اجرا باید یک نگاه سیستماتیک داشته باشیم، در نقد هم لازم است که سیستماتیک به مسائل نگاه کنیم. من این یک رویکرد را نادرست میدانم که به دنبال یک مقصر بگردیم و بگوییم که در این سیستم این فرد یا این مجموعه مقصر است و همه تقصیرات را به گردن او بیندازیم. من نمیگویم که ما مشکل مدیریتی نداریم ولی معتقدم بیش از آن، مشکل سیستمی داریم.
شما محافظهکاری میکنید. آیا ابایی دارید که نسبت به مدیریت کسی انتقاد کنید؟
نه اینطور نیست. ولی دوست دارم که انتقادم منصفانه باشد. من حرف آخرم را همان اول زدم و الان هم دوباره بر همان تاکید میکنم. تا وقتی که یک نگاه سیستماتیک در تصمیمات ما وجود نداشته باشد، جزیرهای عمل خواهیم کرد و به موفقیت نخواهیم رسید.
این معنی در جمله شما نهفته است که ما نگاه سیستماتیک نداریم و جزیرهای عمل میکنیم. درست است؟
این اختصاص به زمان حال ندارد و حتی اختصاص به نظام سلامت هم ندارد. ما همیشه از نگاه سیستماتیک محروم بودهایم و همیشه جزیرهای عمل کردهایم.
بهعنوان آخرین سوال؛ مشخصا 3 پیشنهاد برای بهبود اوضاع اقتصاد سلامت کشورمان بدهید.
اول اینکه نظام سلامت را به عنوان یک سیستم ببینیم و سعی کنیم تعاملات بخشهای مختلف را با هم دیده و با یک دید باز عمل کنیم. نکته دوم اینکه اگر خواستیم تغییری در سیستم انجام دهیم، به الزامات آن تغییر واقف باشیم و وقتی شرایط و الزامات آن تغییر مهیا بودند، دست به کار شویم و نکته سوم اینکه برای «افزایش سواد سلامت» در جامعه، «نهادینهسازی فرهنگ پیشگیری» و «تغییر در الگوی زندگی» وقت بگذاریم.
:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0